کوچیده به جایی که کسی او را نداند.



اولین پست ها برایم جالب بوده اند.
وقتی وارد وبلاگی میشوم میروم سراغ آرشیو و اولین پست را میخوانم.
بنظرم باید چیز خاصی باشند.
اما معمولا پست های اول معمولی اند. مثل بقیه پست ها.


این هم اولین پست این وبلاگ است.
بنظرم باید چیز خاصی باشد.
اما معمولی است.
مثل بقیه پست ها.

هرچیزی آغازی دارد.
مثل زندگی.
مثل اولین باری که گفتیم ماما. یا بابا.
مثل اولین باری که قلم بر دست گرفتیم.
مثل اولین روز مدرسه رفتنمان.
مثل اولین دوستی که پیدا کردیم.
مثل اولین باری که خواستیم مستقل باشیم.
مثل اولین باری که تنهایی به خرید رفتیم.
مثل اولین باری که بدون خانواده به سفر رفتیم.
مثل اولین باری که به دوستمان پول قرض دادیم.
مثل اولین روز دانشگاه.
مثل اولین روز خوابگاهی شدنمان.
مثل اولین روز سربازی.
مثل اولین مصاحبه کاری.
مثل اولین روز کاری.
مثل اولین درآمدی که کسب کردیم.
مثل اولین خواستگاری.
مثل اولین باری که عاشق شدیم.
ثل اولین خانه ای که ساکنش شدیم.
مثل اولین غذایی که پختیم.
و مثل های زیادی که پشت سر گذاشتیم و مثل های زیادی که در پیش داریم.

برخی از این اولین ها را به خاطر می آوریم بعضی هاشان را نه.
بعضی هایشان خوشحال کننده اند بعضی هایشان هم نه.
بعضی هایشان را در صورت بازگشت به عقب به هیچ عنوان انتخاب نمیکنیم و برخی را نه. با تمام وجود پایشان می ایستیم.

با این حال بازهم فکر میکنم اولین ها چیزهای جالبی اند.
هرچند که کامل نباشند.
 هرچند که تلخ باشند.
هرچند که اشتباه باشند.
هرچند که ما حواسمان بهشان نباشد.
اما اولین اند.

و این اولین پست این وبلاگ است.
هرچند معمولی بنظر  برسد:)

این اولین مطالبی است که در این وبلاگ مینگارم و قرار است اولین پست از پست هایی باشد که قرار است زندگی ام را روایت کند.
با تمام نواقصش.
با تمام تلخ و شیرین هایش.
با تمام درست و غلط هایش :)

اینجا رو ساختم چون آدرس اون وبم رو آشناها دارن.
میخواستم درباه پیشرفت هام و کارهام و مهارت ها و اهداف و برنامه هام و شکست هام و نتونستن هام و تلاش هام و دلخوری هام اینجا بنویسم.

اما هنوز اون کانال قدیمی یه نفره ام لبخند میزنه و میگه میبینی؟
هیچ جایی مثل اینجا نیست.

وقتی یه دفترخاطرات داری، یه دونه وبلاگی که تازه زدی و هیشکی آدرسش رو نداره، یه وبلاگ دیگه میدونی همونایی هم که دارن زیاد بهش سر نمیزنن، همون صفحه اینستاگرام که شخصیه و فقط دوستا و نزدیکا رو پذیرفتی و با این وجود هنوز که هنوز روزی یکی دوتا پست میذاری تو کانالت یعنی نتونستی دل بکنی.
نتونستی با خودت کنار بیای.
یعنی هنوزم مثل قبل با خودت رودربایستی داری سر نوشتن
با خودت درگیری سر اینکه چی رو باید بویسی چی رو نه

دلیلش رو میدونم.
نوشتن از ناراحتیام و شکست هام و ثبت غرغرهام توی فضای عمومی رو ضعف میدونم
و هی با خودم میگم آدم باید یه حرف برا گفتن داشته باشه و بنویسه نه این طوری روزمره هاش رو.
نه غرغرهاش رو
نه شکست هاش رو

اما یه صدایی میگه
تو راحیل شدی و رحیل رو ساختی برای همین
برای ثبت همین اتفاقای ریز و درشت.

ببخش رحیل جان که هنوز باهات اخت نشدم.
ولی بدون خیلی دوستت دارم.
میدونم بهم دیگه کمک میکنیم که پر قدرت تر ادامه بدیم.
میدونم:)

#موقت


اگه دوست داشتن هامون همراه با احترام نباشه هیییچ ارزشی نداره.

اگه دوست داشتنمون احساس صرف باشه و همراه با آگاهی و شناخت نباشه هیچ ارزشی نداره.

اگه دوست داشتنمون با در نظر گرفتن سلایق و علایق و احساسات طرف مقابلمون نباشه هیچ ارزشی نداره.

اگه دوست داشتنمون رو نتونیم کنترل کنیم و به وابستگی تبدیل بشه هیچ ارزشی نداره.

اگه دوست داشتنمون این طوری باشه دیگه اسمش دوست داشتن نیست.

اسمش خودخواهیه.

حواسمون به واژه هایی که به کار میبریم باشه.

قداست واژه ها رو با تعاریف اشتباه و خودخواهی ها و احصار طلبی ها و نفهمیدن هامون خراب نکنیم.


+اول معنی دوست داشتن رو بفهم بعد بگو دوستت دارم.

چون یا طرف مقابل همون موقع ازت فاصله میگیره.

یا بعدا که فهمید تو اون رو به خاطر خودش دوست نداری. فقط به خاطر خودت دوستش داری.


+بزرگ شو


اولین پست ها برایم جالب بوده اند.
وقتی وارد وبلاگی میشوم میروم سراغ آرشیو و اولین پست را میخوانم.
بنظرم باید چیز خاصی باشند.
اما معمولا پست های اول معمولی اند. مثل بقیه پست ها.


این هم اولین پست این وبلاگ است.
بنظرم باید چیز خاصی باشد.
اما معمولی است.
مثل بقیه پست ها.

هرچیزی آغازی دارد.
مثل زندگی.
مثل اولین باری که گفتیم ماما. یا بابا.
مثل اولین باری که قلم بر دست گرفتیم.
مثل اولین روز مدرسه رفتنمان.
مثل اولین دوستی که پیدا کردیم.
مثل اولین باری که خواستیم مستقل باشیم.
مثل اولین باری که تنهایی به خرید رفتیم.
مثل اولین باری که بدون خانواده به سفر رفتیم.
مثل اولین باری که به دوستمان پول قرض دادیم.
مثل اولین روز دانشگاه.
مثل اولین روز خوابگاهی شدنمان.
مثل اولین روز سربازی.
مثل اولین مصاحبه کاری.
مثل اولین روز کاری.
مثل اولین درآمدی که کسب کردیم.
مثل اولین خواستگاری.
مثل اولین باری که عاشق شدیم.
ثل اولین خانه ای که ساکنش شدیم.
مثل اولین غذایی که پختیم.
و مثل های زیادی که پشت سر گذاشتیم و مثل های زیادی که در پیش داریم.

برخی از این اولین ها را به خاطر می آوریم بعضی هاشان را نه.
بعضی هایشان خوشحال کننده اند بعضی هایشان هم نه.
بعضی هایشان را در صورت بازگشت به عقب به هیچ عنوان انتخاب نمیکنیم و برخی را نه. با تمام وجود پایشان می ایستیم.

با این حال بازهم فکر میکنم اولین ها چیزهای جالبی اند.
هرچند که کامل نباشند.
 هرچند که تلخ باشند.
هرچند که اشتباه باشند.
هرچند که ما حواسمان بهشان نباشد.
اما اولین اند.

و این اولین پست این وبلاگ است.
هرچند معمولی بنظر  برسد:)

این اولین مطالبی است که در این وبلاگ مینگارم و قرار است اولین پست از پست هایی باشد که قرار است زندگی ام را روایت کند.
با تمام نواقصش.
با تمام تلخ و شیرین هایش.
با تمام درست و غلط هایش :)

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها